شعر - داستان- خاطره
ای که میروی ز پیشم
نمیدانی چه میکشم
هرچه هست جز صبرم
نیست محرم این دل ریشم
ای که خود می خوانی ام
می آید ز کدام سو ، نمیدانم
چشم به راقدمت ای گل نازم
من هر روز به این در خیره ام
ای که میروی ز پیشم
نمیدانی چه میکشم
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در شنبه 30 دی 1391برچسب:, | ساعت
21:4| توسط طیبه | نظر بدهيد